فصل اول : گفتگو |
در بحث حقوق زنان از آنچه گفته شد – از نوشته تلخون، عليرضا و حتي يادداشت آقاي سردوزامي - بر مي آيد كه خانه از پاي بست ويران است و تصحيح اين اوضاع كار يك شب و يك نفر نيست! ايجاد تغييرات بزرگ در جوامع اصولا در مدت زمان كوتاه عملي نيست ولي تغيير دادن در نگرش و عقايد انسان توسط خودش در صورت وجود انگيزه و هدف حتي در زمان هاي كوتاه ( در مقياسهاي تاريخي ) امكانپذير است . آنچه بايد عوض شود ذهنيت آدمهاييست كه عنوان مليت ايراني را يدك ميكشند. ايراني هاي بسياري هستند كه خارج از مرزهاي جغرافيايي اين سرزمين و رها از قوانين جاري در آن زندگي ميكنند. تحت لواي مترقي ترين قوانين مدني موجود در دنيا مشغول بهره وري از مواهب آن هستند ولي هنوز در رفتار و گفتار نه تنها به برابري حقوق بين دو جنس قايل نيستند، كه حتي الفباي دموكراسي و احترام به آزادي و حقوق ديگران را نيز نميشناسد و يا نميخواهند كه بشناسند. اين نشانه ايست از همان بي ريشگي احترام به حقوق ديگران در فرهنگ ما. اين مايي كه ميگويم شامل طبقه فرهيختگان و دانش آموختگانمان هم ميشود. آني كه آقاي سردوزامي ميگويد نفَس زن و مرد را بريده تنها عاملي است براي باقي ماندن و گسترش يافتن همان عقايدي كه مدتهاست ذهن هاي ما و نياكانمان را با تارهاي خود در بند كرده است. تاريخ فعاليتش هم از 25 سال پيش آغاز نميشود. بر ميگردد به قرنها پيش. من فكر ميكنم نه تنها براي درمان اين دردي كه خيلي تصادفي ما در اين وبلاگ انگشت رويش گذاشتيم، كه براي درمان خيلي دردهاي ديگر بايد به خود بنگريم. اجتماعي كه مردمش- به هر دليل - پذيرنده دموكراسي و آزادي نباشد، يا آدمهايش آزادي و حقوق را تنها براي شخص خود يا نزديكانش قايل باشند- به زور دگنك هم دموكراسي پذير نخواهد شد.و زماني كه دموكراسي وجود نداشته باشد ديگر بحث در مورد زير شاخه هايش ره به جايي نخواهد برد.نميخواهم نقش حكومت ها را در پايمال كردن حقوق آدمها ناديده بگيرم، منظور من اينست كه نقش تك تك افراد يك جامعه در تضييع حقوقشان كمتر از حكومتي كه بر آنها حكم ميراند نيست.
آن دوستي كه آقاي سردوزامي تعريفش را كرد اگرعلي رغم ميل باطنيش و به زور و ضرب قوانين كشوري - مثلا كانادا- مجبور ميشد با همسري كه جوانيش را به پاي او ريخته رفتاري شايسته داشته باشد، شايد به اين نتيجه ميرسيد كه فرار كند و بيايد در پناه قانوني كه به او اجازه داشتن چهار زن ميدهد ودر مرز 45 سالگي، دنبال آن دختر جوان 20 ساله بگردد تا باقي عمر را با حلاوت همسري با او سر كند. Asdola @ December 03, 2002
سلام دوستان اهل گفتگو .. و امشب از وبلاگ زنانه ها با قلم مهشيد مطلبی را برگزيده ايم .. بدون اجازه صاحب خانه بود .. اما آن قدر دغدغه زنان در آن خانه موج می زند که خواستيم اگر کسی مطلب زيبايش را نديده ، در اينجا با او و افکارش آشنا شود
قوانين يا سنت؟؟ ديروز در يکی از روزنامه های سوئد گزارشی بود از يکی از بيمارستان ها که عمل پرده دوزی را رايگان برای دختران مهاجر که تحت ترور خانواده و اقوام قرار دارند ، انجام می دهد. اين عمل کاملا مخفيانه انجام می شود و هيچ ثبتی هم وجود ندارد و به همين دليل هيچ آماری هم در مورد آن موجود نيست. دختران مهاجر و مشکلات آنان در کشور های اروپايي سالهاست که يکی از مسايل اجتماعی در اين کشور ها را بو جود آورده است. (+) اينکه در کشوری مثل کشور ما قوانين بايد به نفع زنان عوض شوند مسلما يکی از شرايط اصلی بهبود وضعيت زنان است.(احتمالا دوستانی در اينجا خواهند گفت که تغییر قوانين زن ستيز در سايه حکومت اسلامی ممکن نيست و من نيز بر همين اعتقادم، در عين حال نيز معتقدم که جنبش زنان می بايد مطالبات خود را به طور دائم مطرح کند و وجود خود را به عنوان وزنه ای قابل لمس در مقابل حکومت اسلامی قرار دهد، همانطور که می بينيم امروز اگر دو جنبش فعال در ايران نام برده شوند جنبش زنان و جنبش دانشجويی هستند. این نقش با سکوت و موکول کردن مطالبات بعد از سقوط يا تغيير رژيم به دست نيامده است.) و اينکه تغيير قوانين نقش مستقيم درتغيير ديد های سنتی دارد هم بر کسی پوشيده نيست، اما همه مشکلات فرهنگي با تغيير و بهبود قوانين تغيير نخواهد کرد ، برای اين تغيير به کار فرهنگی نياز منديم، جنبش زنان می بايد پيام و مطالبات خود را به گوش مردان برساند. بايد ديالوگی حول مسائل زنان به وجود آيد ، بايد مردان در جنبش زنان فعالانه کار و همکاری کنند و اين جنبش را از خود بدانند. اگر خواهان رسيدن به جامعه ای با حق برابر برای زن و مرد هستيم، راهی بجزاين نيست. نوشته شده در ساعت 16:13 توسط مهشيد - ر فروغ @ December 02, 2002
|
|