blog*spot
get rid of this ad | advertise here
-->

فصل اول : گفتگو

 


Wednesday, November 20, 2002

فمینیست های ایرانی
بسیاری از فمینیست های ایرانی دو ایراد دارند:
اولین اشتباه انان نادیده گرفتن نقش خود زنان در برقراری استبداد مردسالار است. زنان قربانی مردسالاری هستند. این را همه می دانند. اما گاه این قربانی خود دیگرانی را نیز به قربانگاه می فرستد. تیره کردن روابط خانوادگی به هر قیمت، انتقامجوئی و فراموش نکردن انچه بر زنان گذشته، با عث می شوند که زن امروز عملآ راه های جبران مافات را برخود ببندد. ا و نیز الگوئی می شود متفاوت اما با تضادی عمیق بین دو جنس.

و دومین مشگل اینکه انها تنها به اموزش بانوان می پردازند و اموزش مردان به قصد تغییر را فراموش می کنند. مرد مرد سالار باید تغییر کند. او را باید اگاه کرد، نه اینکه با زور در وضعیتی قرار داد که چاره ای جز پذیرش نداشته باشد. این پذیرفتن تصنعی ست و بکار ساختن جامعه برابر نمی اید.
مقوله زن را نمی توان بصورت مجرد بررسی کرد. زن در جهان، اجتماع و خانواده تنها نیست. او در کنار مرد است. به خاطر تنازع بقا مجبور است باشد. به خاطر احساسات و نیازهایش مجبور است باشد. نباید یک برش جامعه را به یک تضاد عمیق بدون بازگشت بدل کرد. زنان و مردان دوشادوش یکدیگر باید اموزش ببینند. اموزش باعث می شود که زن از جهت اقتصادی و بطبع اجتماعی و البته ذهنی (فرهنگی) خود کفا شود. این بهترین شرایط برای ایجاد تعادل و برابری بین زن و مرد است. اما در گذشته ها سیر کردن و در پی تلافی بودن خود بازرفت قطعی بدنبال خواهد داشت. مقوله احقاق حقوق از دست رفته با تلافی و مجازات کردن کاملآ متفاوت است که امیدوارم همگان نقش این تفاوت را بدانند.

انسان باید با اموزش زمینه ذهنی را مهیا کرده و سپس با استدلال به درک برابری نائل اید. این استدلال بخاطر پیشینه مردسالار متفاوت در جوامع، قاعدتآ متفاوت نیز هست. حال در جامعه ما که به نسبت از بسیاری از جوامع بخاطر رعایت حقوق بانوان پیش است، نشان دادن مرد ایراني بعنوان مردسالار ترین مرد جهان و وحشی خواندن او و... کاری ست عبث. جبهه گیری و تضاد ساختن نه تنها گرهی را نمی گشاید بلکه رشد همبستگی و بنیان خانواده را عقیم می کند. جامعه ای که دوجنس مخالف از هم جدا باشند از لحاظ جامعه شناسی جامعه ای سترون و ورشکسته است. باید کیفیت ها و کمیت ها را بدقت در نظر گرفت و از کیفیت ها بدقت استفاده کرد، نه اینکه هر چه هست را نهی کنیم و به راهی رويم که "کنسرو سازان" چپ سنتی به عنوان حقوق انسان- انهم انسانی که جزئی از طبيعت نيست(!)- معرفی می کنند!

وقتی شهلا لاهیجی - اولین ناشر زن ایرانی و فعال حقوق زنان- می گوید فمینیست ها در غرب در سد د احیای حقوق زوجهای همجنس گرا هستند و ما اینجا در ایران در حال مبارزه با قوانین تبعیض امیز چند همسری و یا بازکسب حق اصولی زنان از "نصف" به یک سهم کامل می باشيم. او واقعيت را می گوید زیرا ما در قدمهای ابتدائی هستیم و باید موقعیت و درک جامعه را در نظر بگیریم و در جامعه فرهنگ تزریق کنیم. بدون بدست اوردن حقوق پایه برای زنان، نمی توان بدنبال حقوق ثانویه رفت و البته با حرکت های چپ انارشیستی و بزن و داغان کن کاری حل نمیشود. پس بهتر است بر روی اموزش متمرکز شويم تا تقليد.

با ارزوی برابری در ایران عزیز
افشين زند - وبلاگ اعتراض
فروغ @ 9:46 AM



Tuesday, November 19, 2002

پاسخي به دوست اهل سخن، شبح
در پاسخ به اظهار نظرت به نوشته قبلي من، ميخواهم چند كلمه اي بيان كنم هر چند ممكن است باز همين جملات را دليلي بياوريد بر داشتن افكار مرد سالارانه . ولي قصد من تبادل آرا و استفاده از نظرات كسانيست كه زماني را صرف خواندت اين سطور و نوشتن نظرشان ميكنند.همانطور كه در توضيح كنار صفحه ميبينيد اينجا محل محاكمه نيست. اينجا محل گفتگوست.
جمله زيبايي است: مرد و زن نداريم انسان داريم . ولي آيا ميتوان با مستمسك قرار دادن آن تفاوت هاي وجودي مرد و زن را ناديده گرفت؟ ميتوان گفت شان انساني حكم ميكند جهت برابري مرد و زن هردو را از يك جنس بدانيم؟ آيا صرف نظر كردن از اين تفاوت ها و يا رد و انكارشان را ميتوان قدم نهادن در مسير احقاق حق زنان دانست؟ دوست من لطفا نگوييد تفاوتي ميان دو جنس نيست كه هست! درست است كه هر دو جنس پيچيدگي هاي روحي و فكري دارند ولي اين پيچيدگي ها از يك جنس نيست از دو جنس است. سخن مرا نقل قول كرده ايد كه:يك مرد هرچه توان اطلاعاتي خود را كامل سازد و بر بضاعت علمي خود بيفزايد و الخ .. و آنرا سخني مرد سالارانه خوانديد . از آنجا كه مرد سالار بودن حد و مرز روشني ندارد ميتوان در هر مردي مقاديري ولو اندك از اين ويژگي را يافت . كافي است كمي با خودمان رو راست باشيم و به قول شما در مقابل آينه به كنه وجودمان خيره شويم. ولي به من بگوييد آيا يك مرد ميتواند احساس مادري را درك كند؟ ميتواند درد زايمان را بكشد. ميتواند به كودكش شير بدهد؟ ميتواند همين بيعدالتي هارا كه اينهمه سنگش را بر سينه ميزنيد را به واقع حس كند . فروغ حرف زيبايي ميزند : (همين چند گرم پوشش ميدانيد چقدر روي روح مان سنگيني ميكند.) شما اگر خود را كاملا بري از احساسات مرد سالارانه ميدانيد به من بگوييد چطور ميتوانيد عمق مشكلات نزديك ترين زن اطراف خود را درك كنيد . آيا ميتوانيد بيعدالتي و تبعيضي كه از سوي جامعه اي مرد سالار بر آنها روا ميشود را حتي به كلمه بيان كنيد؟

جمله خوش آهنگي است مرد و زن نداريم انسان داريم .ولي آيا اداي اين جمله زنانگي زن و مردانگي مرد را ميتواند نفي كند؟
دوست من طبيعت تعارف بردار نيست. انسان هرچند هم مدني زندگي كند بخشي از طبيعت است. توسعه و پيشرفت اگر قرار باشد پايدار بماند و دوام يابد به ناچار بايد قوانين طبيعت را هميشه مد نظر داشته باشد. در غير اينصورت محكوم به فناست.
تا بعد...

Asdola @ 1:56 AM



Monday, November 18, 2002

سلام ..
پاسخ کلي به نظرات شهرزاد ، شبح ، سحر ، مزدک و گل کو .. دوستان عزيزي که در پاسخ به نوشته من چيزي نوشتند و يا نظرشان را مطرح نمودند ..

من نوشته ام را چند بار خواندم . اينجا نمي شود آدم حرفي را که مي زند مثل خانه خودش اديت کند . اول خواستم اين کار را بکنم ولي ديدم حرفهاي شبح مي ماند بين هوا و زمين و سرچشمه اش که همان نوشته هاي من است از بين مي رود ..
دوستان .. درباره فمينيسم راست مي گوييد .. موافقم که بهتر بود ما به جاي زن ، حقوق انساني را مطرح مي کرديم .. که به طور کلي در اين جامعه چيزي که ناديده گرفته مي شود ، انسان است . شايد بايستي ابتدا از حقوق کلي پايمال شده در ايران حرف مي زديم و بعد زن را به عنوان زير مجموعه اي از آن مطرح مي کرديم و در اين باره گفتگو مي شد که چه بخشي از اين حقوق که مال همه انسانهاست درباره زن کمتر از مرد و يا اصلا رعايت نمي شود . اما حالا از جزء شروع کرده ايم . اينکه بخواهيم برگرديم به اول کار ، سردرگمي به همراه خواهد داشت . چه اشکالي دارد درباره آنچه فکر مي کنيم بايد براي زنان جامعه وجود مي داشت و ندارد حرف بزنيم ؟ البته اين چيزها دو دسته اند . يک دسته آنها که هر آدم عاقلي مي داند از برکت شرايط خاص جامعه مان ، از بابتش محروم شده ايم مثل انتخاب پوشش . و دسته دوم آنها که به خاطر فرهنگ و سنتي که درگيرش مي باشيم ، خودمان از خودمان دريغ مي کنيم واين دريغ کردن نسلهاست با آنکه وبال گردنمان را گرفته و از آن دلخوريم ، باز نوبت خودمان که مي شود فکري به حالش نمي کنيم .
درباره دسته اول کار خاصي به جز تغيير بنيادين سياسي يا مذهبي از دستمان بر نمي آيد و گمان نکنم حرف زدن درباره اش در اين جمع کوچک بتواند چيزي را عوض کند . اما درباره گروه دوم ما به عنوان آدمهاي امروز که در تربيت و ساختار فکري آدمهاي فردا نقش داريم ، مي شود حرف زد و اگر اثري در تغيير افکارمان داشت ، حداقل به عنوان يک نفر مي توانيم نقش شخصي مان را در محدوده خانواده خودمان ايفا کنيم .
از نظر من اتفاقا تفکيک خواص و افکار مرد و زن از اين بابت مفيد است . چون ما تا امروز همه مان با همين افکار و خواص تفکيک شده بار آمده ايم . هميشه جنسيتمان در طرز برخورد و يا فکر کردنمان مهم بوده . پس چرا از اين تفاوتها و حرف زدن درباره آنها طفره رويم ؟ شايد با آشکار شدن آنها و مشخص کردن تعاريفي مثل مرد سنتي ، دريابيم از هم چه مي خواهيم . شايد يکي از مشکلات زن و مرد ايراني اين باشد که به علت دور بودن از هم و ندانستن درباره خواسته هاي طرف مقابل باعث از بين رفتن حق آن ديگري مي شود . من دلم مي خواهد زن آدم سنتي و امروزي را از ديد خودم تعريف کنم . چون دوست دارم مردي مثل مهران شرقي بداند چرا وقتي به او مي گويم جايي که حرف از زن خودش پيش بيايد ، تمام افکار امروزي اش را ممکن است به باد بدهد و بچسبد به همان سنت . دلم مي خواهد بگويم اگر خودم را در زمره زن امروزي مي دانم ولي در اعماق فکرم ، گاهي از اين رها کردن سنتها واهمه دارم به خاطر آن است که اکثر مردان امروزي ما ، مرا با معيار هرزگي محک مي زنند .. براي همين دوست دارم بگويم از مرد چه مي خواهم ، براي خودم چه حقوقي طلب مي کنم و براي اين خواستنها و طلب کردنها چه مي کنم و چه انتظاري دارم .
هنوز هم اعتقاد دارم در جامعه ما حرف زدن از چيزي مثل فمينيسم که رها آورد فرهنگ غربي ست ، بدون آنکه بسترش فراهم باشد فايده ندارد . مي توانيم درباره حقوق زن سالها صحبت کنيم . اما تا زماني که بستر فرهنگي مناسبي براي پذيرش آن نداشته باشيم ، نتيجه اي نخواهيم گرفت . اين حرف زدنها مثل اين است که در يک باغ گلي را مي بينيم و چون از قيافه اش خيلي خوشمان مي آيد ، او را از شاخه جدا مي کنيم و به خانه مان مي آوريم . بي آنکه نه گلداني برايش فراهم کرده باشيم و نه شرايط به بار آمدنش مشابه باشد . مرد و زن ايراني در مباحث بديهيي مانند مهريه ، حق طلاق ، حضانت فرزند ، کار کردن زن در اجتماع ، ادامه تحصيل زن و روابط جنسي بعد و قبل از ازدواج ، تفاهم ندارند . بنابراين به قول مزدک وقتي هنوز زن روشن فکر براي ازدواج طلب مهريه مي کند ، يا مرد تحصيل کرده مان به زنش حق کار نمي دهد ، اول بهتر است تکليف مان را با ريشه هاي فکري مان روشن کنيم تا بعد ..
در نوشته اي ديگر به تعريف آدم سنتي ايراني خواهم پرداخت و .......
فروغ




فروغ @ 11:14 AM



Sunday, November 17, 2002

بحث شيرين فمينيسم به سبك و سياقي نه خيلي جدي

مسير حركت هر جامعه در سير تاريخي اش بر روي بستري قرار گرفته كه ساخته و پرداخته عوامل بسيار متفاوتي است. هيچ تحول تاريخي بدون وجود بستر مناسب امكانپذير نيست. تاريخ مبين اين است كه تزريق يك دگرگوني بزرگ به جامعه اي كه به صورت زيربنايي آمادگي پذيرش آن را- به لحاظ عدم وجود بستر مناسب- دارا نيست، نميتواند پايدار و با دوام باشد. و هرچه اين دگرگوني در جهت پيشرفت و بهبود زندگي باشد بازهم با مشكل مواجه خواهد شد. پديده فمينيسم هم از اين اصل مستثني نيست.
انقلاب صنعتي و نياز به كارگر ارزان بستري شد براي بيرون آمدن نيمه مؤنث جامعه غرب از محاق . به عبارت ديگر همسو شدن اهداف سرمايه دار صنعتي و زن روشنفكر بستري شد براي ستاندن اندكي از حقوق از دست رفته توسط زنان . طبيعي است در دنياي مرد سالار چنين معامله اي بدون پرداخت بهايي درخور ، امكانپير نبود. در دنياي سود و معامله سرنخ بسياري تحولات در دست اربابان سرمايه و بزرگان اقتصاد است . براي همين ساده انگاريست كه فكر كنيم ميتوان در عرض مدتي كوتاه با زور – فشار- اعمال سياست يا تبليغ زن سنتي را وادار كرد كه دنبال حقوق از دست رفته اش بگردد.او در دنيايي مرد سالار پا به عرصه حيات نهاده ،‌ رشد كرده ، و به ميانسالي و كهولت رسيده.
درست مثل كودكي كه از مادري زنداني در زندان متولد شده و در حبس رشد كرده و هيچ تصوري از زندگي آزاد ندارد. هرچه مادر برايش از دنياي بيرون تعريف كند برايش وهم و خيالي بيش نيست.

در اينحال ممكن است زناني از طبقه روشنفكر به احقاق حقوق از دست رفته خود بينديشند ولي با توجه به اينكه خشت اول تفكرات در شرايط زماني و مكاني و اجتماعي كاملا متفاوت نهاده شده ، نسخه هاي نوشته شده در آن شرايط كارايي لازم براي اوضاع امروز و اينجا را نخواهد داشت. مقصر بودن تك تك مردان و محكوم كردن همه آنان نيز منطقي به نظر نميرسد. اصولا به كار بردن قيد( همه ) يك بحث منطقي را تبديل به بحثي احساسي ميكند . نكته بسيار مهم ديگري كه شايد در اين وبلاگ سوال بر انگيز باشد بررسي مردانه موضوعي زنانه است. يك مرد هرچه توان اطلاعاتي خود را كامل سازد و بر بضاعت علمي خود بيفزايد در درك ريز ترين احساسات زنانه و پيچيدگيها و در گيري هاي وجودي يك زن ناتوان است. شايد براي همين هميشه وجود زن براي مردان رازگونه و مه آلود است و شايد همين رمزآلود بودن است كه بر جذابيتشان مي افزايد.
تا بعد...
Asdola @ 5:42 AM



گفتگوي روز: دموکراسی - گام اول

 


 


بايگانی
 


پدرام
تلخون
علی
عليرضا

فروغ
مهران

فرستادن نظرات

 


يه جور ديگه
يه جور ديگه

ِگنگ خوابديده
دفتر سپيد
صد ملک دل
شرقي


ما

 

گفتگوي اول:فمينيسم


رنگ وبلاگ را انتخاب کنيد

* * * * * random